امامزاده سیداکبر

امامزاده سیداکبروکرامات وعنایات ایشان

امامزاده سیداکبر

امامزاده سیداکبروکرامات وعنایات ایشان

کرامات۸

-امین مردم: 

انزمانهای نه چندان دور که وسایل مکانیزه کشاورزی و تراکتور نبود مردم برای شخم زمین از گاو و خیش چوبی که به ان می بستند استفاده می کردند . کشاورزانی که در دشت پهناور دهلران نیزاز این روش استفاده می کردند . و فصل کشت و کار که تمام میشد به علت بعد مسافت شهر تا محل کشت و کار این خیش های چوبی را تا سال بعددر حیاط امامزاده قرار میدادند

میگویند یک نفر یا بر حسب نیاز یا به قصد سرقت وارد امامزاده می شود و یکی از این خیش ها را بر میدارد که ببرد اما هنوز مسافتی از امامزاده دور نشده بود که متوجه می شود ان خیش که برداشته و بر دوش گذاشته بود که ببرد تبدیل به ماری بزرگ شده تا انرا می گیرد که پرت کند تبدیل به همان خیش میشود دوباره که بر دوش می گذارد تبدیل به همان مار خطر ناک میشود زود متوجه اشتباه خود می شود و استغفار میکند وان خیش را سر جایش در امامزاده بر می گرداند...

.

کرامات۷

-دادرس علویه: 

همین چند سال پیش بود که اعجاز امامزاده دوباره همگان را متوجه خویش نمود .جریان از این قرار است که دزدی از علویه ای ساکن منطقه دهلران گاوی را میدزدداین کار شب انجام میگیرد صبح که میشود علویه با طویله بدون گاو روبرو میشود سخت ناراحت میشود و باهمان حال ناراحتی رو به امامزاده سید اکبر مینماید و گاوش را از وی طلب مینماید .  

از ان طرف دزد همان شب گاو رابرای فروش به استان خوزستان میبرد .شب که میخوابد امامزاده سید اکبر به خوابش می اید و به او میگوید"اگر گاو علویه ما را پس ندهی هر چه دیدی از چشم خودت دیدی .

دزد هراسان از خواب بیدار میشود با همان ماشین گاو را به دهلران می اورد و به صاحبش پس می دهد و برای اظهار ندامت و پشیمانی جریان را کاملا بر روی کاغذ مینویسد وبردیوار بارگاه امامزاده میزند...

کرامات6

-شفای صعب العلاج:

تعریف میکند : در جوانی به مرض سختی مبتلا شدم طوریکه همه ازبهبود من مایوس شدند در ان نا امیدی بیاد امامزاده سید اکبر افتادم گفتم ای امامزاده از کرامات تو زیاد گفته اند میخواهم خودم ببینم باید که نشانم بده ای تا فردا به پابوست بیایم .با ان حال خوابیدم .خواب دیدمجوانی بلند قد و خوش سیما به نزدم امد و گفت "منم سید اکبر مرا خواسته بودی .میدانم چه میخواهی بلند شو که به خواست خدا خوب شدی .

از خواب بیدار شدم صبح شده بود . خوابم بیادم امد احساس شعف زیادی می کردم میدانستم به یمن امامزاده خوب شده ام.منی که قادر به تحرکی نبودم برای تشکر از امامزاده بر اسبی سوار شدم و تنهایی به امامزاده رفتم .وقتی به صحن رسیدم زمین ادب بوسیدم و زیارتی جانانه نمودم

کرامات5

-بی بی خاتون:

مدتی بود در انجام فرایض دینی اهمال میکرد تا اینکه شبی در خواب دید به امامزاده سید اکبر مشرف شده است . در انجا دید عده ای برای تعمیر مزار امامزاده در حال نبش قبر شریفش هستند .خاکهای روی مزار را که کنار زدندند طاقی اجری پیدا شد با تخریب طاق دید دو خانم مجلله و نورانی از مزار بدون اینکه خم شوند راست بیرون امدند و از جلوی وی رد شدند(با لباس های بلند و کاملامحجبه قدیمی ) همینکه کمی دور شدند و وارد حیاط جلوی بارگاه امامزاده شدند دلش گرفت با صدایی ملتمسانه انها را خطاب قرار داد :"بی بی خاتون ". یکی از انها رویش را به طرف او چرخاند دوباره با همان حالت گفت" گنهکارم چکار کنم ".ان خانم نورانی جواب داد:"طلب عفو و بخشش کن".اینجا بود که از خواب پرید .تا مدتها این خواب تلنگر و تاملی بود تا فرایضش را انجام دهد.(بی بی خاتون لقب خواهران امام رضا میباشد)...السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا...

صلوات خاصه حضرت زهرا

با سلام وتبریک زادروزمیلادحضرت زهراوروزمادرصلوات خاصه انحضرت تقدیم میگرددکه تاکیدزیادبرخواندن ان شده است.

الهم صل علی فاطمه وابیهاوبعلهاوبنیهاوالسرالمستودع فیهابعددمااحاط به علم