-شفای سرطانی:
کرامات متعددی از امامزاده بیاد دارد . میگوید در حیاط امامزاده بودم که دیدم عربی از روستاهای دشت عباس دست پسرش را گرفته وارد امامزاده شدند . گوساله ای نیز بهمراه اورده و همانجا سر بریدند . از شفا یافتن پسرش می گفت :سالها بیمار بود به پزشکان متعددی مراجعه کردیم همه میگفتند سرطان است و درمان ند اینکه شبی امامزاده سید اکبر را بخواب دیدم . فرمود فلانی پاشو پسرت به اذن خدا شفا یافته فردا دستش را بگیر و اینجا بیاور . میگوید از خواب بیدار شدم شوقی عجیب سراپایم را فرا گرفته بود دانستم که مورد عنایت امامزاده قرار گرفته ایم
همان لحظه پسرم نیز از خواب بیدار شد و گفت که پدر پدر شفا یافتم گویا به او نیز الهام شده که خوب شده است صبح که شد به قصد زیارت و تشکر از امامزاده به اینجا امدیم...