-شفای صعب العلاج:
تعریف میکند : در جوانی به مرض سختی مبتلا شدم طوریکه همه ازبهبود من مایوس شدند در ان نا امیدی بیاد امامزاده سید اکبر افتادم گفتم ای امامزاده از کرامات تو زیاد گفته اند میخواهم خودم ببینم باید که نشانم بده ای تا فردا به پابوست بیایم .با ان حال خوابیدم .خواب دیدمجوانی بلند قد و خوش سیما به نزدم امد و گفت "منم سید اکبر مرا خواسته بودی .میدانم چه میخواهی بلند شو که به خواست خدا خوب شدی .
از خواب بیدار شدم صبح شده بود . خوابم بیادم امد احساس شعف زیادی می کردم میدانستم به یمن امامزاده خوب شده ام.منی که قادر به تحرکی نبودم برای تشکر از امامزاده بر اسبی سوار شدم و تنهایی به امامزاده رفتم .وقتی به صحن رسیدم زمین ادب بوسیدم و زیارتی جانانه نمودم
-بی بی خاتون:
مدتی بود در انجام فرایض دینی اهمال میکرد تا اینکه شبی در خواب دید به امامزاده سید اکبر مشرف شده است . در انجا دید عده ای برای تعمیر مزار امامزاده در حال نبش قبر شریفش هستند .خاکهای روی مزار را که کنار زدندند طاقی اجری پیدا شد با تخریب طاق دید دو خانم مجلله و نورانی از مزار بدون اینکه خم شوند راست بیرون امدند و از جلوی وی رد شدند(با لباس های بلند و کاملامحجبه قدیمی ) همینکه کمی دور شدند و وارد حیاط جلوی بارگاه امامزاده شدند دلش گرفت با صدایی ملتمسانه انها را خطاب قرار داد :"بی بی خاتون ". یکی از انها رویش را به طرف او چرخاند دوباره با همان حالت گفت" گنهکارم چکار کنم ".ان خانم نورانی جواب داد:"طلب عفو و بخشش کن".اینجا بود که از خواب پرید .تا مدتها این خواب تلنگر و تاملی بود تا فرایضش را انجام دهد.(بی بی خاتون لقب خواهران امام رضا میباشد)...السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا...با سلام وتبریک زادروزمیلادحضرت زهراوروزمادرصلوات خاصه انحضرت تقدیم میگرددکه تاکیدزیادبرخواندن ان شده است.
الهم صل علی فاطمه وابیهاوبعلهاوبنیهاوالسرالمستودع فیهابعددمااحاط به علم